حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه

حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
عمرت اگر که گشته در راه مرتضی خرج

بسم الله الرحمن الرحیم

یا امیرالمومنین یا حیدر کرار

عمرت اگر که گشته در راه مرتضی خرج

پس سینه ی تو کرده الماس را بجا خرج

قطره به رود پیوست ، از بحر سر در آورد

ام الکلم علی شد ، هر جا که شد هجا خرج

هر چه ثواب کردیم در محضرش گنه بود

ما از برای لطفش ، کردیم از خطا خرج

خلقند گر سواره ما تا نجف پیاده

گاهی برای یک دل باید شود دو پا خرج

چیزی ز خود ندارد جز آبروی خود را

گر آبروی خود را کرده است هر گدا خرج

ما آبرو ندادیم ما آبرو گرفتیم

از خویش هم نکردیم هرگز در این سرا خرج

حیدر برای داور کرده است از خودش خرج

ما از برای خود باز کردیم از خدا خرج

جعفر ابوالفتحی

منبع :

http://jafarabolfathi.rozblog.com


تعداد بازديد : 25
دوشنبه 06 فروردین 1403 ساعت: 3:07
نویسنده:
نظرات(0)
مهدی که عالمند رهین کرامتش

مهدی که عالمند رهین کرامتش
سر زد طلوع صبح نخست امامتش

همچون لباس کعبه که بر کعبه زینت است
زیبا بود لباس امامت به قامتش

امروز شد امام ولی بوده است و هست
تا صبح روز حشر به عالم ز عامتش

برخیز از سرور، جهان را به هم بزن
از انّما ولیّکم الله دم بزن


تعداد بازديد : 67
یکشنبه 02 مهر 1402 ساعت: 12:56
نویسنده:
نظرات(0)
آتش به باغ دل همه برداً سلام شد

آتش به باغ دل همه برداً سلام شد
صبح ستمگران همه از یأس شام شد

وجد و سرور و شادی و عیش و خوشی حلال
اندوه و درد و رنج و مصیبت حرام شد

پیغام بر تمام ستمدیدگان برید
مهدی امام بود و دوباره امام شد

خورشید عدل و داد جهان گستر آمده
گویی دوباره بعثت پیغمبر آمده

در چشم خلق نور هدایت مبارک است
بر خاک خشک بحر عنایت مبارک است

آیات نصر بر ورق لاله ها ببین
در باغ عصر اینهمه آیت مبارک است

آید ندا ز سامره بر عالم وجود
با این بیان که عید ولایت مبارک است

همّت کنید در فرج آل فاطمه
بیعت کنید با پسر عسکری همه

← شعر  آغاز امامت امام زمان →

خیزید تا به گمشده گان رهبری کنیم
بر خلق آسمان و زمین سروری کنیم

اوّل صلا به خیل ستمدیده گان زده
آنگه ز اهلبیت پیام آوری کنیم

آریم رو به سامره آنگه ز جان و دل
تجدید عهد با پسر عسکری کنیم

فرمان عدل و داد به خلق جهان دهیم
تا دست خود به دست امام زمان دهیم

پاینده تا قیام قیامت قیام ما
گردون زده است سکۀ عزّت به نام ما

چون نور آفتاب که تابد بر آنچه هست
پیداست مجد و سروری و احترام ما

ما را خدا ائمّه ی گیتی قرار داد
گردید تا که یوسف زهرا امام ما

“میثم” وجود، غرق به دریای نور اوست
هر چند غایب است جهان در حضور اوست

حاج غلامرضا سازگار


تعداد بازديد : 75
یکشنبه 02 مهر 1402 ساعت: 12:56
نویسنده:
نظرات(0)
ای تاج امامت بسرت یوسف زهرا

ای تاج امامت بسرت یوسف زهرا
وی خَلعت عصمت به برت یوسف زهرا

شک نیست که سلطان جهانی تو پس از این
از بعد وفات پدرت یوسف زهرا

باباست گرفتار نگاه و نفَس تو
مادر بزند بوسه سرت یوسف زهرا

المنة لله که تو حجت حقی
عالم همه تحت نظرت یوسف زهرا

صد شکر که این تاج ولایت بسر توست
شمشیر علی بر کمرت یوسف زهرا

پیغمبر اکرم شده بس مفتخر از تو
ای هیبت احمد سپرت یوسف زهرا

تو منجی زهرایی و او چشم براهت
کی می‌رسد از ره خبرت یوسف زهرا

چشمان پر اشک حسنین است بسویت
عباس شده خونجگرت یوسف زهرا

تو قبلۀ دل‌هایی و معنای نمازی
ما شیعۀ اثنی عشرت یوسف زهرا

رفتی به پس پردۀ غیبت بسلامت
برگرد دگر از سفرت یوسف زهرا

زیباست که طاووس جنان رخ بنماید
گسترده شود بال و پرت یوسف زهرا

بازآ که کلام تو کلام اللهِ محض است
این است بقرآن هنرت یوسف زهرا

برگرد که احکام همه مانده معطل
اسلام شده دربدرت یوسف زهرا

لعنت به کسانی که همه حق تو بردند
شد غصب تمام ثمرت یوسف زهرا


تعداد بازديد : 75
یکشنبه 02 مهر 1402 ساعت: 12:55
نویسنده:
نظرات(0)
امروز جهان شور قیامت دارد

امروز جهان شور قیامت دارد
ابر کرم خدا کرامت دارد

ذرات جهان به یکدگر می‌گویند
خورشید به سر تاج امامت دارد


تعداد بازديد : 83
یکشنبه 02 مهر 1402 ساعت: 12:55
نویسنده:
نظرات(0)
تاج امامت است به روی سر شما

تاج امامت است به روی سر شما
خیل ملائکند به دور و بر شما

قربان چهره‌ات که تجلی مصطفاست
قربان آن صلابت چون حیدر شما

ای کاش صبح روز ظهورت صدا کنند
نام مرا عزیز خدا؛ یاور شما

در زیر طاق صحن گوهرشاد حاضر است
 از بهر خطبه خوانی تان منبر شما

نفرین فاطمه شده صدشکر مستجاب
لبخند آمده به لب مادر شما

آقا دعا کنید که در زندگی مان
باشیم ای ذخیرۀ حق یاور شما

ای چشمۀ زلال الهی ظهور کن
 ماتشنه‌ایم، تشنه لب کوثر شما

فرموده‌ای که الگوی من مادر من است
 با این حساب فاطمه شد رهبر شما

کی ریشه کن کنی تو تبار یهود را
 ای جان فدای طنتنه خیبر شما

بیرون بکش زخاک دوتا غاصب فدک
این انتقام گشته به حق باور شما

روز ظهور نعره زنی جدی الحسین
کرببلاست چون هدف آخر شما


تعداد بازديد : 47
یکشنبه 02 مهر 1402 ساعت: 12:54
نویسنده:
نظرات(0)
از کنارِ کعبه آن ماهِ دل آرا می‌رسد

از کنارِ کعبه آن ماهِ دل آرا می‌رسد
محض دیدارش چه بی‌صبرانه عیسی می‌رسد

می‌رسد بر گوش، تا صوت أناالمهدی؛ سریع…
سیصد و چندین نفر دلداده درجا می‌رسد

عاقبت در جمعه‌ای جذّاب می‌پیچد خبر
آخرین معشوقِ والا منسبِ ما می‌رسد

مصحف و نهج البلاغه بعدِ قرانِ کریم
سورۂ نور و قصص، طاها و أسرا می‌رسد

محضرش تقدیم خواهد شد زمین و آسمان
هدیۂ خیل ملَک از عرشِ اعلی می‌رسد

عشقِ مادر دارد و با شیعیانش در بقیع
قبلِ هر کاری به کارِ قبر زهرا (س) می‌رسد

جرعه جرعه لحظۂ دیدار نزدیک است و خوب…
ندبه و عهد و فرج دارد به دریا می‌رسد

پس بگو «لبیک یامهدی (عج)» تویی تو امّتش
دست‌هایت را ببر بالا برای بیعتش!


تعداد بازديد : 33
یکشنبه 02 مهر 1402 ساعت: 12:53
نویسنده:
نظرات(0)
عید صعود آدم و میلاد خاتم است

عید صعود آدم و میلاد خاتم است
عید نزول حضرت عیسی ابن مریم است
عید ظهور منجی اولاد آدم است
یک عید نه، تجلی اعیاد عالم است

شب رخت بسته صبحدم نصر آمده
عیـد امــامتِ ولــیِ عصــر آمده

عید امید سلسلۀ انبیاست این
عید نزول مصحف نصر خداست این
ای اهل آسمان و زمین عید ماست این
مستضعفان به پیش! که عید شماست این

عالم به ظلِّ رایت توحید مهدی‌اند
اعیـاد مـا مقدمـۀ عید مهدی‌اند

مهدی که سکۀ ابدیت به نام اوست
مهدی که حکم آدم و خاتم پیام اوست
مهدی که آرزوی خلایق قیام اوست
مهدی که منجی بشریت نظام اوست


تعداد بازديد : 45
یکشنبه 02 مهر 1402 ساعت: 12:52
نویسنده:
نظرات(0)
فـرار ابـر و رخ آفتــاب را نگــرید

فـرار ابـر و رخ آفتــاب را نگــرید
سراب‌هـا همـه رفتنـد، آب را نگرید

بشارت ای همه یاران که یار می‌آید
نویــد رحمـت پــروردگار می‌آید

محمـد از طــرف کوهسـار می‌آید
علی گرفته بـه کف ذوالفقار می‌آید

دعـای عهد و فرج را همـه مرور کنید
سلام تازه بر آن تک سوار نور می‌آید

ز مکـه سر زده صبح قیام ابراهیم
رسد بـه عالـم هستی پیام ابراهیم

امـام عصر که بر او سـلام ابراهیم
قیـام کــرده، کنـار مقـام ابراهیم

حـرم رسانه آوازه «انـا المهدی» است
چهان پر از سخنِ تازه «انا المهدی» است

جهانیان! همـه جا در کنار یار کنید
دل خـزان زده خویش را بهار کنید

یهودیـان همه جا در شرارِ نار کنید
الا تمامــی وهابیــان فــرار کنید

رها کنیـد حرم را، حرم، دیار علی است
به دست مهدی موعود، ذوالفقار علی است


تعداد بازديد : 27
یکشنبه 02 مهر 1402 ساعت: 12:52
نویسنده:
نظرات(0)
شد امام ِ آخرین و دل برایش بیقرار

شد امام ِ آخرین و دل برایش بیقرار
سامرا شد ریسه بندان! از یمین تا به یسار

جان فدایِ آن عبا که تار و پودش حیدری‌ست
بر تنش زیبا نشسته؛ با کمال و با وقار

حک شده با دستِ حق بر تیغۂ شمشیر او
لا فتی إلا علی (ع) لاسیف إلا ذوالفقار

می‌برَد تاج ولایت‌عهدی‌اش را جبرئیل
می‌شود «طاووس أهل الجنّه» صاحب اختیار

دل بیا رخت سفیدت را به تن کن! آمده
عید بیعت با ولیِ عصر(عج)، عیدِ انتظار

حضرت زهرا (س) برایش خوانده حمد و إن یکاد
آرزویش هست، باشد یاورانش بی‌شمار

تا بگیرد از تمام دشمنانِ مرتضی (ع)
انتقامی سخت را با ضربه‌هایی ناگوار

کاش برگردد به زودی با ظهوری غرقِ نور
در حضورش به! چه حالی دارد این جشن و سرور


تعداد بازديد : 27
یکشنبه 02 مهر 1402 ساعت: 12:52
نویسنده:
نظرات(0)
آتش و فتنه و غوغاست سر آمدنت

آتش و فتنه و غوغاست سر آمدنت
هر کجا ولوله بر پاست سر آمدنت

جز چراغانی از این قوم چه دیدی آقا؟
شهر من شهر تماشاست سر آمدنت!!!


تعداد بازديد : 31
یکشنبه 02 مهر 1402 ساعت: 12:50
نویسنده:
نظرات(0)
در ربیع شادمانی با خدا

در ربیع شادمانی با خدا
می نویسم شعر لبخند تو را

می نویسم با بهشتی از سرور
با قلم هایی که دارد رنگ نور

ای ربیع آرزوهایم سلام!
برگ سبز گفتگوهایم سلام!

ذکر ما را با حضورت دم بده
مژدگانی های ما را هم بده

مژدگانی هایی از جنس حضور
مژدگانی های ایام سرور

اول از مدح تو می نوشم عسل
کوزه ای از دست کندوی ازل

آب زمزم را تو شیرین کرده ای
کام آدم را تو شیرین کرده ای

آسمان با نور تو تزیین شده
با قدم هایت زمین سنگین شده

ای تپش های زلال آسمان
زندگی بی زوال آسمان

جانشین مطلق آئینه ها
ای امام جمعه ی آدینه ها

بعد بسم الله رحمان رحیم
نام تو برده است موسای کلیم

خلوت سجاده های انبیاء
گرمی حال و هوای انبیاء  

می وزی مثل نسیمی کو به کو
با صدای دل نواز هو و هو

می وزی و دشت را پر می کنی
خارها را می بری حر می کنی

راستی روز نهم عید شماست
روز خوشحالی خورشید شماست

تو که خوشحالی! خدا خوشحال تر
فاطمه با مصطفی خوشحال تر

ای ربیع شادمانی ها سلام
عید اهل آسمانی ها سلام

باید این جا سنگ بردارد غزل
تا بکوبد بر رخ لات و هبل

سنگ بر پیشانی شیطان بزن
یک قدم در حج مظلومان بزن

آری احساس برائت می کنم
چون ولایت را قرائت می کنم

با تولی می شوم مرغ سحر
با تبری می پرم من بیشتر

با تولی می شوم مثل بلور
با تبری می رسم تا پای نور

با تولی سرمه می سایم به چشم
با تبری خوب می آیم به چشم

گفته بودم سنگ بردارد غزل
تا بکوبد بر رخ لات و هبل

من چه گویم که خدا فرموده است
در بیان شأن شان "بل هم ازل"

کیست "شر" جز منکر فضل علی
کیست جز مولای ما خیر العمل!

گندم از گندم بروید جو ز جو
این هم از آوردن ضرب المثل

هر که با آل علی شد رو به رو
زیر و رو شد، زیر و رو شد، زیر و رو  ...
***رحمان نوازنی***


تعداد بازديد : 43
یکشنبه 02 مهر 1402 ساعت: 12:49
نویسنده:
نظرات(0)
مهـدی کــه عـالمند رهیـن کـرامـتـش

مهـدی کــه عـالمند رهیـن کـرامـتـش
سر زد طلوع صبح نخست امامتش

همچون لباس کعبه که بر کعبه زینت است 
زیبا بود لباس امامــت به قامتش

امروز شد امام ولی بوده است و هست 
تا صبح روز حشر به عالم زعامتش

برخیز و از سرور جهان را به هم بزن
از« انمــا ولیکــم الله » دم بـزن

آتش به باغ دل همـه « بـردا سـلام » شــد
صبح ستمگران همه از یاٌس شام شد

وجد و سرور و شادی و عیش و خوشی حلال
اندوه و درد و رنج و مصیبت حرام شد

پیغــام بر تمــام ستمــدیــدگــان بـریــد 
مهــدی امام بود و دوباره امام شد

خورشید عدل و داد جهان گستر آمده
گویی دوبـاره بعثــت پیغمبـر آمده

در چشم خلق نور هدایت مبارک است
بر خاک خشک بحر عنایت مبارک است

آیات نصــر بر ورق لاله هــا ببیــن 
در باغ عصر این همه آیت مبارک است

آید ندا ز سامره بر عالـــم وجود
با این بیان که عید ولایت مبارک است

همت کنید در فرج آل فاطمــه
بیعت کنید با پسر عسگری همه

خیزید تا به گمشدگان رهبری کنیم
بر خلق آسمان و زمین سروری کنیم

اول صلا به خیل ستمدیدگــان زده
آنگه ز اهـل بیــت پیـام آوری کنیم

آریم رو به سامره آنگه ز جان و دل
تجـدیــد عهد با پسر عسگری کنیم

فرمان عدل و داد به خلق جهان دهیم
تا دست خود به دست امام زمان دهیم

پاینـده تا قیــام قیامـــت قیــام مــا 
گردون زده است سکه عزت به نام ما

چون نور افتاب که تابد بر آنچه هست
پیداست مجد و سروری و احتـرام ما

مــا را خــدا ائمـه گیتــی قـراد داد
گردید تا که یــوسف زهرا امـام ما

(میثم) ، وجود غرق به دریای نور اوست
هر چند غایب است جهان در حضور اوست
***استاد سازگار***


تعداد بازديد : 33
یکشنبه 02 مهر 1402 ساعت: 12:49
نویسنده:
نظرات(0)
من دختر حسین و ربابم سکینه ام

من دختر حسین و ربابم سکینه ام
اندر فراقشان به فغان در مدینه ام

آن لحظه های بودنشان یاد آورم
از سینه ناله ها زده فریاد آورم

با کاروانشان شده ام راهی سفر
هم آن سفر که کرد مرا زار و خون جگر

مقصود کاروان پدر دشت کربلا
آنجا که بود قافله را مرکز بلا

آمد مصاف قافله با لشگر عدو
بگرفت جیش حق زگرداب خون وضو

دیدم گلان فاطمه یک یک فدا شدند
سرها ز پیکران شهیدان جدا شدند

میدان که رفت بوسه زدم روی اکبرم
چندی گذشت رفت زدستم برادرم

گفتم عمو تشنه ام آبی رسان حرم
رفت و دگر نیامد علمدار محترم

دیدم سه شعبه تیر و گلوی برادرم
در انتظار که سیراب کنندش، مادرم

آه از وداع آخر بابا و دخترش
گریان نشسته زار و غمین در برابرش

گفتم کجا می روی ای جان من مرو
رحمی نما به دیده گریان من مرو

آه از دمی که شیهه زد وآمد، آه آه
اسبی به یال خونی و بی شاه، خیمه گاه

گفتم که ذوالجناح سوارت چه کرده ای
آن تشنه کام دار وندارت چه کرده ای

بابای من تشنه بود، خورد آب یا که نه
در آخرین دمش شده سیراب یا که نه

دیدم عمه را که دویدی به قتلگاه
گریان ناله کرد و کشیدی ز سینه آه

جانم بسوختی تو بی سر برادرم
آتش گرفته از غم هجر تو پیکرم

این هم گذشت و شام غریبان ما رسید
شامی که روزگار زآن شوم تر ندید

آغاز شد بی کسی و ایام غربتم
بر من رسید وقت شروع اسارتم

اسماعیل تقوایی


تعداد بازديد : 67
شنبه 01 مهر 1402 ساعت: 13:21
نویسنده:
نظرات(0)
نقش جلیله دخترِ ارباب سر جدا

نقش جلیله دخترِ ارباب سر جدا
بعد از شهادت پدرش، بعد نینوا

کمتر نبود از هنرِ عمه های خود
با شعر، خطبه، نوحه، تباکی، بکا، دعا

یعنی پس از شهادت شاه شهیدمان
مرهون نوحه های سکینه ست کربلا

آن بانویی که عابده اهلبیت بود
با سوز خویش داده چنین درسِ دین بما

تیغ زبان گشود، به فریادِ فاطمی
گفت از هزار داغ، یکی را برای ما

وقت غروب بود و أذانی نمی رسید
إلاّ صدای هلهله لشگر دَغا

دیدم به چشم خویش در اطراف خیمه گاه
در لابلای شیون و غوغای ماجرا

یک دسته نیزه، رأسِ بریده کنند حمل
یک فوج نیزه، معجرِ زن های با حیا

دست خودم نبود که فریاد می زدم
معجر مگیر از سرِ ما، پَستِ بی حیا

دیدم ز پای خواهر من زیوری ربود
یک نابکار، با طمع و حرص، بی هوا

در بینِ دود و آتشِ خیمه، بدست خصم
دیدم چکید خون، ز همه گوشواره ها

دیدم فرارِ خواهر دیگر در آن میان
با دامنِ به شعله نِشسته، سوی کجا؟

می گفت با تمام نواهای زخمی اش
اینجاست موجِ خونِ خدا، موج کربلا

این موجِ کربلا همه را غرق می کند
مستغرق خدا چو سکینه، نه در بلا

محمود ژولیده


تعداد بازديد : 67
شنبه 01 مهر 1402 ساعت: 13:21
نویسنده:
نظرات(0)
از اسب فرود آی و ببین دختر خود را

از اسب فرود آی و ببین دختر خود را
بنشان روی دامن، گلِ نیلوفر خود را

تنها مرو ای همسفر، از خیمه به صحرا
همراه ببر، باغ گل پرپر خود را

تا قلب سکینه، کمی آرام بگیرد
بگذار روی شانهٔ گل ها، سر خود را

با رفتن خود، ای گل داودی زهرا
پاییز مکن، باغ بهارآور خود را

بگذار که تا روی تو را سیر ببینم
آرام کنم، خاطر غم پرور خود را

یوسف به تماشای تو آمد، که بپوشی
پیراهن دل بافتهٔ مادر خود را

در هیچ دلی، ذرّه ای اندوه نماند
بگشاید اگر لطف تو بال و پر خود را

گر بر سر آنی، که به مهمانی خنجر
در باغ شهادت، بِبَری حنجر خود را

چون موج بکش، بر سَرِ این ساحل غمگین
یک بار دگر، دست نوازشگر خود را

غفورزاده


تعداد بازديد : 55
شنبه 01 مهر 1402 ساعت: 13:21
نویسنده:
نظرات(0)
ای رویِ تو روز و مویِ تو چون شب من

ای رویِ تو روز و مویِ تو چون شب من
بر سوز دلت سوخت دلِ مرکب من

از بابِ جگر سوخته ات بوسه مخواه
ترسم که بسوزد رُخ تو از لبِ من

علی انسانی


تعداد بازديد : 35
شنبه 01 مهر 1402 ساعت: 13:20
نویسنده:
نظرات(0)
همپای خطر همسفر زینب بود

همپای خطر همسفر زینب بود
همراز نماز سحر زینب بود

یک لحظه نشد ز عمه جانش غافل
پروانه صفت دور و بر زینب بود

شریفی


تعداد بازديد : 31
شنبه 01 مهر 1402 ساعت: 13:20
نویسنده:
نظرات(0)
مسلم شهید شد وَ تو خواندی حمیده را

مسلم شهید شد وَ تو خواندی حمیده را
مرهم نهادی آن جگر داغ دیده را

با واژه های سبز تسلّا و دست مهر
ساحل شدی نگاه به طوفان رسیده را

اینک تو می روی و من اما یتیم تر
باید چگونه آن سر در خون تپیده را

فردا کسی به دختر تو رحم می کند؟
آرام می کنند مصیبت کشیده را؟

بگذار قدری اشک بریزم به دامنت
تا حس کنم حرارت شعری شنیده را

شعر من آتش است، عطشناک و ناتمام
باید به انتها ببرم این قصیده را

پروانه نجاتی


تعداد بازديد : 27
شنبه 01 مهر 1402 ساعت: 13:19
نویسنده:
نظرات(0)
با کلامُ اللهِ ناطق هم کلام

با کلامُ اللهِ ناطق هم کلام!
ای سکینه! بر کراماتت سلام!

مشعل روشن ز مصباح الهدی
در عبادت غرق و مجذوب خدا

برترین زن های عصر خویشتن
یادگار ماندگار پنج تن

در زنان هاشمی صاحب وقار
خاندان فاطمی را افتخار

آفتابی خود که عمری در حجاب
بوده ای در سایه سار آفتاب

ای فصاحت بی نوایت، بینوا
صد نوا از نای تو در نینوا

در اسارت نقش ایفا کرده ای
پا به پای عمّه غوغا کرده ای

در حرم، در خیمه گه، در قتلگاه
در مسیر کوفه و شام سیاه

می درخشد نام تو، گفتار تو
اشک تو، ایمان تو، ایثار تو

خورده بر جان و دلت مُهر عطش
شام غربت دیدی و ظُهر عطش

از عطش گر چه ز پا افتاده ای
سهم آب خود به طفلان داده ای

در مصائب پایداری کرده ای
عمّه را با صبر یاری کرده ای

در وداع آخرینت با حسین
کز حرم برخاست بانگ یا حسین

اوّلین کس را که مولا یاد کرد
نام شیرین تو را فریاد کرد

ای سکینه حامی ایتام باش!
ای دل آرامِ حسین آرام باش!

قطره های اشک بر سیما مزن
شعله های درد بر دل ها مزن

پیش تر آ نزد بابا پیش تر
گریه ها در پیش داری بیشتر

رفت در میدان و دیگر برنگشت
برنگشت و از تن و از سر گذشت

رفت و پنهان از نظر شد منظرش
تا که دیدی بر فراز نی سرش

طاقت از کف داده و دل باختی
خویش را بر خاک و خون انداختی

در وداع سینه سوز خویشتن
دست بردی زیر آن خونین بدن

تا گرفتی آن تن صد چاک را
سوخت آهت خیمه  افلاک را

زان زیارت در فضا هنگامه شد
پاره های دل زیارت نامه شد

ماه محمل باز انجم را بخوان
«شیعَتی مَهما شَرِبتُم» را بخوان

سید رضا موید


تعداد بازديد : 45
شنبه 01 مهر 1402 ساعت: 13:18
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 1347
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف