شاید این جمعه بیاید ، شاید...

غزل امام زمان (ع)


از بس که ریخت شب به شب اشک زلال ما

یوم العزا شده همه ایام سال ما

 

عاشق نگشته ای که ببینی چه می کشیم

پروانه شو ، بسوز ، رسی تا به حال ما

 

غرق بلا شدیم ز روزی که با ولا

نقشی کشیده اند به روی جمال ما

 

نعمت هر آنچه هست ، گوارای جان دوست

این اشک و سوز و زمزمه رزق حلال ما

 

عقده شده پریدن تا کوی تو به دل

زنجیر بسته داغ فراقت به بال ما

 

نقص مرا تو با نظر خود علاج کن

بسته به یک نگاه تو باشد کمال ما

 

تا زنده ایم وقت زیارت به ما بده

تا دیرتر نگشته زمان وصال ما

 

از هر چه هست و نیست به عالم ، هزار شکر

خاک عبای یوسف زهراست مال ما

 

رضا رسول زاده

تسلیت ای حجت ثانی عشر یابن الحسن...

شهادت امام حسن عسکری (ع)


شانه به درد زلف پریشان من نخورد

مرهم به درد زخم گریبان من نخورد

 

از زهر معتمد که دو سه جرعه خورده ام

یک قطره هم نماند که از جان من نخورد

 

از تب سفید و زرد ز ضعف و کبود زهر

رنگی به غیر سرخ به دامان من نخورد

 

تاریک بس که بود شکنجه سرای من

راه ستاره نیز به زندان من نخورد

 

شش سال در اسارت اگر عمر من گذشت

بر خواهر اسیر که چشمان من نخورد

 

در شعله ای که چادر این همسرم نسوخت

یا تازیانه بر تن طفلان من نخورد

 

دندان من ز لرزه بر این کاسه آب خورد

چوبی دگر به گوشه ی دندان من نخورد

 

رضا رسول زاده

ای خدا ما را کربلایی کن...

غزل امام حسین (ع) - محرم


مرا اشک بر روضه های تو کافی است

پریدن به اوج هوای تو کافی است

 

برای سرافرازی من به عالم

همین بودنم زیر پای تو کافی است

 

شود تا شفیع خلائق به محشر

سیاهی ماتمسرای تو کافی است

 

برای رسیدن به پاکی و تقوا

نشستن به بزم عزای تو کافی است

 

اگر خیر عقبای خود هر که خواهد

به دنیا شود آشنای تو کافی است

 

همین نوکری از سرم هم زیاد است

مرا ، اینکه ماندم برای تو ، کافی است

 

عذاب من آقا که کاری ندارد

همین دوری از کربلای تو کافی است

 

رضا رسول زاده

حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را...

غزل امام حسین (ع) - محرم 


ماه محرم ، در این عزای تو ارباب

می تپد هر دل فقط برای تو ارباب

 

راه ندارد کسی به سینه ی عشاق

مرکز این قلب ماست جای تو ارباب

 

گیسوی حور است و بال های ملائک

فرش عزاخانه و سرای تو ارباب

 

هر کس مجنون توست ، لیلی دنیاست

عشق عجیبی است ماجرای تو ارباب

 

هر دو جهان اعتبارش از حرم توست

عزت دنیاست کربلای تو ارباب

 

یوسف اگر جلوه ی جمال تو بیند

گردن خود می زند به پای تو ارباب

 

شکر خدایی که نوشت اول خلقت

منصب ما را فقط گدای تو ارباب

 

مثل شهیدان به خدا آرزوی ماست

تا که شویم عاقبت فدای تو ارباب

 

پاره کند بند دل اهل سما را

روضه ی جانسوز بوریای تو ارباب  

 

رضا رسول زاده

من از کودکی عاشقت بوده ام...

غزل امام حسین (ع) - محرم


 چون دُر بریزد از دهنم یا حسین حسین

زینت دهد به هر سخنم یا حسین حسین

 

از کودکی به هیئت او سینه می زدم

تا روز حشر سینه زنم ، یا حسین حسین

 

تا گریه رزق دیده ی من در عزای اوست

تا مشکی است پیرهنم ، یا حسین حسین

 

سوزم اگر ، بلند شود در قیامت از

خاکستر تمام تنم یا حسین حسین

 

از اولین نفس به غمش گریه کرده ام

تا آخرین نفس زدنم یا حسین حسین

 

جوشن کبیر اگر که نوشتید حک کنید

با تربتی روی کفنم : " یا حسین حسین "

 

یک روضه ی وداع بخوانید دوستان

در لحظه ی کفن شدنم ... یا حسین حسین

 

رضا رسول زاده

پرچم ارباب ما از همه بالاتر است...

غزل امام حسین (ع) - محرم


 نام تو بلند است به هر جا ، خبری هست

هر جا که کریم است ، گدا پشت دری هست

 

ما مشتری درهم اجناس تو هستم

در کیسه بریز هرچه غم و خونجگری هست

 

تا پرچم اشک غمت افراشته باشد

بی شک جلوی هجمه ی دشمن سپری هست

 

غصه نخور ای فاطمه  " من زنده به عشقم

آرام نگیرم "  که دو چشمان تری هست ...

 

... بازار عزای پسرت گرم نمایم

این قدر که این کهنه گدا را هنری هست

 

من مدعی معجزه با قطره ای اشکم !

کو شعله ی آتش که ببیند اثری هست ؟

 

دل قصد حرم كرده توكلت علي الله

تا کرب و بلا هست امید سفری هست

 

رضا رسول زاده

هیچ کجا برای من کرب و بلا نمی شود...

غزل امام حسین (ع)


یا سید الشهید ، عزیز خدا ، حسین

ای نور چشم حضرت خیرالنسا ، حسین

 

محکم گره بزن دل ما را به زلف خود

ای میوه ی دل علی مرتضی ، حسین

 

آقا ، قسم به روز جدایی ز خواهرت

ما را مکن دمی ز غم خود جدا ، حسین

 

باشد دعا کنار ضریح تو مستجاب

ای مظهر توسل و ذکر و دعا ، حسین

 

جان علی و فاطمه ! هرگز روا نبود

 راس تو را نهند روی نیزه ها حسین

 

رضا رسول زاده

دل مرده را محبت تو زنده دل کند...

غزل امام حسین (ع) 


ذکر خیر تو به هر جا شد و یادت کردیم

دست بر سینه به تو عرض ارادت کردیم

 

پادشاهی جهان حاجت ما نیست حسین

به غلامی در خانه ات عادت کردیم

 

زیر این بیرق پاک تو شبیه شهدا

دم به دم ما طلب جام شهادت کردیم

 

آه محزون چو کشیدیم به غمهای شما

طبق فرمایش معصوم عبادت کردیم

 

رحمت محض خداوند تو هستی ارباب

بر در خانه ی تو کسب سعادت کردیم

 

امر فرموده خدا بر غم تو گریه کنیم

ما به دستور عمل از حین ولادت کردیم

 

رضا رسول زاده

آنچه فقط مانده کربلای حسین است...

غزل امام حسین (ع) - محرم


دليل داشت تب و تاب و بي قراري ما

محرم آمد و شد وقت ميگساري ما


براي آخرت ما خدا نگهدارد

در اين لباس عزا عكس يادگاري ما


دوباره پيرهني شد ز عرش آويزان

عوالم اند پريشان به روضه داري ما


صداي فاطمه هنگام روضه مي پيچد

ميان مجلس ما ، بين گريه زاري ما


نگاه رحمت زهرا به ما اگر افتد

خدا نديده بگيرد گناهكاري ما


برات كرب و بلا را حسين خواهد داد

نتيجه مي دهد آخر اميدواري ما


رضا رسول زاده

باز محرم رسید ماه عزای حسین...

غزل امام حسین (ع) - محرم 


هر دم ، دم از تو قبله ی آمال ، می زنیم

 شبها به کربلات حسین ، بال می زنیم


پیوند شاخه های دل خویش را فقط

با تو درخت سبز کهنسال می زنیم


شکر خدا که ماه محرم فرا رسید

امسال هم به سینه چو هر سال می زنیم


عطری که از سفر به خراسان خریده ایم

بر پیرهن سیاه و  بر این شال می زنیم


ما میهمان سفره ی ششماهه می شویم

وقتی گریز روضه ی منهال می زنیم


با فاطمه برای حسین گریه می کنیم

با هم سری به مقتل و گودال می زنیم


ثابت نموده اند شهیدان ، زمان مرگ

بوسه به پای دوست ، به هر حال می زنیم


رضا رسول زاده

مادرت خواست که من بر تو گرفتار شدم...

غزل امام زمان (عج) - محرم


عمری ست پا به پای شما سینه می زنیم

با نوحه های کرب و بلا سینه می زنیم


یا مثل تو به صبح و مسا گریه می کنیم

یا مثل تو به صبح و مسا سینه می زنیم


ماه محرم آمده آقا تو هم بیا

در هیئتی که با رفقا سینه می زنیم


ای روضه خوان مجلس ارباب بی کفن

نوحه بخوان تو و همه ما سینه می زنیم


تطهیر می شویم میان حسینیه

تا در عزای خون خدا سینه می زنیم


خانه تکانی دل ما وقت روضه هاست

هر سال که بدون ریا سینه می زنیم


روز نهم که یاد ابالفضل می کنیم

در ماتم دو دست جدا سینه می زنیم


روز دهم که وارد گودال می شویم

همراه مادر شهدا سینه می زنیم


تردید نیست چون که قیامت فرا رسد

ما نزد سیدالشهدا سینه می زنیم


رضا رسول زاده

بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا...

غزل امام حسین (ع)


از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسین

منم غلام کسی که بود گدای حسین


دو چشم داده خداوند تا که گریه کنم

یکی برای حسن آن یکی برای حسین


یقین که آتش دوزخ حرام گردیده

به جسم آنکه بود یار آشنای حسین


برای بخشش کوه گناه یک راه است

دو قطره اشك بريزيم در عزای حسین


كبوتر دل عشاق هر شب جمعه

نشسته است روی گنبد طلای حسین


بيا و عرش خدا را طواف كن حاجي

طواف كعبه ببين دور كربلاي حسين

  

خدا کند که شبی زائر حرم باشيم

كه جان دهیم به روضه همه به پای حسین


رضا رسول زاده

خادمی در حرمت آرزوی جبریل است...

برای امام رضا (ع)

  

دلي از بند غم آزاد دارم

ز عمق سينه ام فرياد دارم


کبوتر بودنم دست خودم نیست

هواي پنجره فولاد دارم


رضا رسول زاده

سحر خیز مدینه کی می آیی...؟

غزل امام زمان (ع)


نشان توست در آن ، هر گلی که بو کردیم 

جمال توست عیان ، هر طرف که رو کردیم


نماز سوی تو یار ندیده می خوانیم

که در فراق تو با خون دل وضو کردیم


اگر لیاقت دیدار تو نداشته ایم

ولی وصال تو را در دل آرزو کردیم


به رعیتی در خانه ی تو می نازیم

که از گدایی تو کسب آبرو کردیم


به گوش تو که رسیده گمان کنم یک عمر

شکایتی که از این بغض در گلو کردیم


به عصر جمعه و دلگیری اش گرفتیم انس

به گریه های سحرهای بی تو خو کردیم


برای اینکه قدم رنجه ای کنی آقا

به اشک ، این دل آلوده شستشو کردیم


بیا نشان بده آن گمشده مزار کجاست

نیافتیم به هر جا که جستجو کردیم


رضا رسول زاده


تا یار که را خواهد و میلش  به که باشد...

غزل مناجات با خدا - ماه رمضان


شب ها که گرم اشک و مناجات می شویم

قدری شبیه مادر سادات می شویم


از نور "فاطمه" به سحر فیض می بریم

تا معتکف به کنج خرابات می شویم


ما آمدیم تا که گرفتارمان کنی

زلفی نشان دهی همه اثبات می شویم


لب وا نکرده برگه ی عفو تو می رسد

از این همه گذشتن تو مات می شویم


این نفس ، دست از سر ما که نمی کشد

در عمر خویش خرج مکافات می شویم


ذکر "علی علی" است که آزادمان کند

وقتی اسیر دام بلیات می شویم


حق من است تا بزنی ام ، نمی زنی !

با چشم رحمت تو مراعات می شویم


با روضه ی "حسین" ز بس گریه می کنیم

غافل ز عرض کردن حاجات می شویم


هر چه صلاح ماست به کشکول مان بریز

ورنه گدا به شیوه ی عادات می شویم


در پیش روزی است که انگشت بر دهان

حسرت نصیب از این همه اوقات می شویم


باور نمی کنیم که با بودن "حسین"

در آتش عذاب مجازات می شویم


تا مرگ ما رسد ، "علی" از راه می رسد

آماده پس برای ملاقات می شویم


رضا رسول زاده

هر چی میگم حسین حسین دلم که سیر نمیشه...

ولادت امام حسین (ع)

       این چه حرفی ست که در عالم بالاست بهشت       

 هر کجا حرف " حسین " است همان جاست بهشت


رضا رسول زاده

دیگر مرا ام البنین نخوانید...

غزل وفات حضرت ام البنین (س)


عمری به پای چشم تر خود گریستم

هر شب ز داغ یک پسر خود گریستم


بر خاکهای گرم بقیع روضه خوان شدم

تنها ، ز شام تا سحر خود گریستم


از فرط گریه خون چکد از پلک های من

بر حال زار این جگر خود گریستم


تا دوختم نگاه سوی ماه آسمان

با یاد چهره ی قمر خود گریستم


با مشک آب پیش سکینه نشستم و

شرمنده مثل گل پسر خود گریستم


گفتند : زینبین شب غارت حرم

معجر نداشتند سر خود ، گریستم


رضا رسول زاده

در میان دود و آتش دیدمت...با چهل تن...

شهادت حضرت زهرا (س) - فاطمیه دوم


علی جان ...

من یک تنه حریف همه شهر می شوم !

اصلا نگاه به بدن لاغرم مکن . . .


رضا رسول زاده

ممنونم اگر نروی...می میرم اگر بروی...زهرا...زهرا...

شهادت حضرت زهرا (س) - فاطمیه اول

1

 زهرا تو قرار بود یارم باشی
 هر لحظه ی زندگی کنارم باشی
 حیدر وسط معرکه تنها مانده
برخیز که باز ذوالفقارم باشی

  2
 برخیز و توان بازوی حیدر باش
 در خانه دوباره بانوی حیدر باش
 از غربت من با خبری زهرا جان
 با پهلوی زخم پهلوی حیدر باش

 3
تو رفتی و خانه ام عزاخانه شده
کاشانه ی من پس از تو ویرانه شده
برخیز و بپرس : " آب خورده ست حسین ؟ "
 یا : " گیسوی زینبین من شانه شده ؟ " 

 4
بعد از تو خرابی حرم را دیدم
 در قطره ی اشکم جگرم را دیدم
 انگار که دنیا به سرم شد آوار
 وقتی روی بازوت ورم را دیدم

 5
گل های روی پیرهنت کشت مرا
نیلوفر روی بدنت کشت مرا
با فضه که در کفن تو را پیچیدم
خونابه ی روی کفنت کشت مرا 

6
 نقش ترک شیشه ی تو مانده به جا
پرپر شدی و ریشه ی تو مانده به جا
تو درس حمایت از ولایت دادی
رفتی تو و اندیشه ی تو مانده به جا

رضا رسول زاده

نقد یک دوست مهربان...

سلام احوال آقا رضا

هراز چند گاهی میام سر میزنم خیلی وقته میخوام یادداشت بذارم تو فیق نمیشه حاجی خیلی خوبه زیاد میگی کار میکنی ولی خوبه یه جور بگی جریان سازباشی نمی خوام موردی بحث کنم ولی حال بیتات خوب نیست تکرار مکررات برا شما خوب نیس حتی گاهی توی ظاهر وفرم هم زیبا نیست نگا کن این بیتو (مادر بیا به جان رضایت شرر زدند _ آتش به زهر کینه ی شان بر جگر زدند)با آتش ارتبا ط بزنم یا شرر؟در غالب آثار این وبلاگ زبونت بساز بندازه /همش نه ولی غالب زبونت با حال نیست همینطوری فقط گفتی اتفاق جدیدی نیفتاده یا ترکیب کینه شان خیلی نچسبه گفت م نمی خوام موردی بحث کنم ولی به نظر به درد نخور من کلا در این آثار خیلی خودتو بستی یا میتونم بگم هر چی از دهانتون در اومده گفتی امیدوارم همه کارات اینا نباشه چون اینطوری باید یه تجدید نظر کلی روی گفتارت کنی شما میگفتی یا کسی دیگه یادم نیس  برا بهترین ها بهترین کارا باید انجام بشه روده درازی کردم .حق


جوابیه :

ممنونم از دوست دوست داشتنی و شاعر بزرگوار آقای ... به خاطر این نقد بسیار سازنده و بجاشون.
برای پاسخ به عزیزی که دلیل گذاشتن این نظر رو توی یک پست جداگانه تو وبلاگ پرسید ، باید بگم که به این خاطر این نظر رو توی ی پست جدا گذاشتم که همه بخونن شاید به درد دوستان دیگه هم بخوره همین باور کن.

میگن یه روز تو شهر شام خواهرت و کتک زدن...

غزل شهر شام


گاهی ز روی نی سر تو می خورد زمین

گاهی سر برادر تو می خورد زمین


فریاد "یا حسین" دلم می رود به عرش

تا صورت مطهر تو می خورد زمین


خوشحال می شوند که از خستگی راه

در شهر شام خواهر تو می خورد زمین


محرم نمانده تا که بلندش کند ز خاک

وقتی ز ناقه دختر تو می خورد زمین


با دست خویش بر دهنش مشت می زند

پیش سه ساله تا سر تو می خورد زمین


با ناله ی رباب شود هر دلی کباب

هر بار راس اصغر تو می خورد زمین


اینجا دوباره دست علی بسته می شود

اینجا دوباره مادر تو می خورد زمین


رضا رسول زاده

به خوبا سر می زنی مگه بدا دل ندارن...

غزل امام زمان (ع) - اهل بیت


دنيا چه زیبا می شود وقتی بیایی

خوشحال زهرا می شود وقتی بیایی


نور تو می تابد به عالم با ظهورت

خورشید رسوا می شود وقتی بیایی


فصل خزان زندگی پایان بگیرد

هر غنچه ای وا می شود وقتی بیایی


وقت نمازت از ملازم هایت آقا

هر روز عیسی می شود وقتی بیایی


با ذوالفقاری که به دست خود بگیری

حیدر تماشا می شود وقتی بیایی


زخمی که روی سینه ی مادر نشسته

حتما مداوا می شود وقتی بیایی


گنبد بسازی در بقیع مثل خراسان

دلها مصفا می شود وقتی بیایی


در کوفه وقتی روضه ی زینب بخوانی

هر دیده دریا می شود وقتی بیایی


شب های جمعه روضه در صحن اباالفضل

هر هفته بر پا می شود وقتی بیایی


رضا رسول زاده

باز این چه شورش است که در خلق عالم است...

غزل ماه محرم


تا نفس هست و ز الطاف شما دم باقی ست

دل ما می تپد و یاد تو هر دم باقی ست


دم روح القدسی خاص "حسین" گفتن ماست

تا مسیحا بشود عیسی مریم باقی ست


هر کجا می نگرم نام تو بر لب جاری ست

رحمت واسعه ات بر سر عالم باقی ست


زائرانت همه زوار خدا می باشند

تا خداوند بود کرب و بلا هم باقی ست


ذره ای از شرر روضه ی تو کم نشود

تا محبان تو هستند محرم باقی ست


نظر فاطمه معطوف شود بر جایی

که در آن نام تو بر سینه ی پرچم باقی ست


رضا رسول زاده 

اونقده در می زنم این خونه رو...تا ببینم...  

حرف دل با امام رضا (ع)


کاشکی می شد کبوتری رو گنبد طلا بشم

زائر اون صحن و سرای پاک و با صفا بشم


وقت نماز رو سجادم با گریه میگم ای خدا

یعنی میشه که خادم آقا امام رضا بشم


وقتی دلم پر می زنه میره تا گنبد طلا

حس می کنم آقا می خواد همیشه با خدا بشم


دنیای بی امام رضا برای من جهنمه

خدا نیاره روزی که من از آقام جدا بشم


می خوام کنار ضریحش مثل یه روستایی برم

میخوام که ساده دل باشم تا زود حاجت روا بشم


اگر که بی قیمتم و کسی من و نمی خره

باید توی حرم خاک قدوم زائرا بشم


زائر زیاد داره ولی میگن غریب الغرباست

چی می شه مونس دل غریب آشنا بشم


میگن که این صاحبخونه به سائلاش لطف می کنه

دلم می خواد تا عمر دارم تو حرمش گدا بشم


تنگه دلم برای یک سحر نشستن تو حرم

دخیل پنجره فولاد با روضه ی سقا بشم


"پنجره فولاد رضا برات کربلا میده"

کاش لایق زیارت حسین سر جدا بشم


آقام برا ابن شبیب روضه خون کربلا شد

منم می خوام روضه خون ذبیح باالقفا بشم


رضا رسول زاده

امام زمان-علیه السلام

غزل امام زمان (عج)


از خواب چون به یاد تو بیدار می شوم

با ناله ی دعای فرج یار می شوم


هر چهره ای که در دو جهان دلبری کند

تنها اسیر روی تو دلدار می شوم


با یک نگاه نافذ تو ایهاالعزیز

از چشمه سار عشق تو سرشار می شوم


هر جمعه ها غروب که دلگیر می شود

آماده بهر لحظه ی دیدار می شوم


در غفلتم که وقت گنه ناظر منی

آنجا که پیش دیده ی تو خار می شوم


احساس می کنم که مرا می کنی قبول

وقتی دخیل دست علمدار می شوم


یک "یاحسین" باعث تغییر حال ماست

وقتی دوباره عبد گنهکار می شوم


وقتی که مادر تو دعا می کند مرا

سوی تو می پرم که سبکبار می شوم


من گرد روی شال عزاداری تو را

با نقد جان خویش خریدار می شوم


رضا رسول زاده

امام زمان-علیه السلام

غزل امام زمان (عج)


دل را به انتظار تو دمساز کرده ایم

این گونه عشق خود به تو ابراز کرده ایم


هرجا کلاس درس سخن از تو گفتن است

ما دفتر گدایی خود باز کرده ایم


ما به سلامتی تو ادعیه خوانده ایم

وقتی که با خدا سحری راز کرده ایم


ما آن کبوتریم که از بام جمکران

بر بام آسمان جنان ناز کرده ایم


هر چند دانه ای ز کف تو نخورده ایم

ما در هوای کوی تو پرواز کرده ایم


راهی که هر شهید به پایان رسانده است

تازه به لطف فاطمه آغاز کرده ایم


رضا رسول زاده

امام زمان-علیه السلام

غزل امام زمان (عج)


عمری ست در هوای خودت گریه می کنی

عمری ست با نوای خودت گریه می کنی


گاهی کنار تربت مخفی مادرت

بر خاک آشنای خودت گریه می کنی


یک شب کنار پنجره فولاد می روی

با حاجت و دعای خودت گریه می کنی


شب های جمعه زائر شش گوشه می شوی

با یاد کربلای خودت گریه می کنی


با خواندن زیارت ناحیه تا سحر

با سوز روضه های خودت گریه می کنی


لایق نبوده ایم انیس غمت شویم

با درد و غصه های خودت گریه می کنی


ما که اهمیت به غیابت نمی دهیم !

از غربتت برای خودت گریه می کنی


هر هفته نامه های مرا می زنی ورق

بر حال این گدای خودت گریه می کنی


کس تاب آن نداشته هم گریه ات شود

تنها ، تو پا به پای خودت گریه می کنی


رضا رسول زاده

امام زمان-علیه السلام

غزل امام زمان (عج) - محرم


صد جمعه دیده ایم و شما را ندیده ایم

از درد گفته ایم و دوا را ندیده ایم


چشمان ما هر آنچه به جز یار دیده است !

از بخت تیره وجه خدا را ندیده ایم


چرخیده ایم دور سر خویش تا کنون

اما مسیر پای شما را ندیده ایم


خون دل است قسمت ما از فراق یار

از روزگار ما که مدارا ندیده ایم


هستیم اسیر ظلمت محض و نخواستیم

تا حال اگر که شمس هدی را ندیده ایم


از ذکر مانده ایم چو تسبیح پاره شد

وقت سحر نسیم دعا را ندیده ایم


چندین محرم آمد و رفت و نیامدی

آقا بیا که کرب و بلا را ندیده ایم


رضا رسول زاده

امام زمان-علیه السلام

غزل امام زمان (عج)


خیلی از این دوری پریشانم ، نمی آیی ؟

دنبال تو در کوچه حیرانم نمی آیی ؟


باید که چندین روز چندین هفته چندین ماه

چون سال قبلی منتظر مانم ؟ نمی آیی ؟


آدینه ی موعود تو کی می رسد از راه ؟

دارم دعای عهد می خوانم نمی آیی ؟


کاش این غروب جمعه ها را من نمی دیدم

محض رضای بغض چشمانم نمی آیی ؟


اینجا نفس گیر است بی تو بستری در این

آلودگی شهر تهرانم نمی آیی ؟


کابوس مرگ و جلوه ای از تو ندیدن هم

مثل بلا افتاده بر جانم نمی آیی ؟


وقتی که در اینجا نشان از تو نمی بینم

آواره ی کوه و بیابانم نمی آیی ؟


من که ندارم جز تو مولایی مرا دریاب

تنهایی ام می بینی ای جانم نمی آیی ؟


"آقا نمي آيي" به تو گفتند و جان دادند

من پيرو حرف شهيدانم نمي آيي ؟


رضا رسول زاده

امام زمان-علیه السلام

غزل امام زمان (عج) - کربلا


این جمعه هم نیامدی و گریه سر کنم

باید دوباره بی تو شبم را سحر کنم


آخر نمی شود که فقط کنج خلوتی

زانو بغل ز هجر رخت دیده تر کنم


تا کی برای غربت و تنهایی ات عزیز

ماتم بگیرم و همه را خون جگر کنم


یک بار می شود که دهی رخصتم شبی

من از کنار خیمه ی سبزت گذر کنم


یا که به صحن مسجد سهله ببینمت

یک عمر روشن این دلم از آن نظر کنم


دل کندنم ز غیر تو کار مبارکی ست

خوش آن زمان ز دلبر جز تو حذر کنم


حالا که روضه خوان تو به شش گوشه می شوی

میل سفر به کرب و بلا بیشتر کنم


رضا رسول زاده