جناب علی اکبر علیه السلام
علی ابن حسین ابن علی
درمحبت گاه بیماری زدرمان بهتراست
یاروقتی نیست حال نابسامان بهتراست
بی محلی های لیلی دار مجنونست آه
گاه دشنام لبی ازگفتن "جان"بهتراست
حسرت اشک جوان ازچشم پیرم میچکد
دربهار آثارباران از زمستان بهتراست
بامژه جاروکشی آستان خوبست لیک
گردگیری با سر زلف پریشان بهتراست
زیر پای یار ما حاجت فراوان ریخته
دست خالی راگرفتن پیش دامان بهتراست
این کرمخانه بعیداست ازگدا خالی شود
هرچه سائل بیشترلطف کریمان بهتراست
گنج رابا بردن رنج فراوان میدهند
کربلا را زائر پاره گریبان بهتراست
هر اذان صبح-مارا میبرد پایین پا
بی علی اکبر نخوانیدم مسلمان بهتراست
علی ناظمی
پیامبر عاشورا
عقیله ی بنی هـــاشم
صورت بخاک مانده وچشمم به دربیا
ای یاورغریب ترین محتضر بیا
معنای من٬نفس نکشم بی توبهترست کی گفته التماس ندارد اثر؟٬بیا
خشکیده ام بیاد تو٬لب میزنم بهم
باآب قهرم ای غم چشمان تر بیا
خورشید یارگریهء هرروزهء منست
مهمان آفتاب سه روزه ٬دگر بیا
می میرم و بیاد زمین خوردن توأم
افتاده ام به زانوی غم،زودتر بیا
کابوس قتلگاه رهایم نمیکند
زجر مرا مخواه از این بیشتر،بیا
یک تن کفن شود چقدروقت میبرد؟!
ای عمرپیر٬پای همین روضه سر بیا
درزیر ابر-نیزه شکسته -ندیدمت
گفتم که ماه گم شده ام آه٬دربیا
گودال لب به لب شده بود ازنزول زخم
چشمی که گود رفته پراست ازخبر٬بیا
تقصیر من نبود سرت روی خاک ماند
من را ببخش ٬ بر سرم ای همسفر بیا
علی ناظمی
برای دل امیرالمومنین
شهادت حضرت زهرا--فاطمیه1392
نوشته اند اگربی صدا دعایت را
رسانده اند به گوش دعا صدایت را
فرشته ماحصل هرنفس کشیدن توست
لطافتست که پرمیزند هوایت را
اگرچه خانه،حقیر و اگرچه فرش
،حصیر.کرم گداشده درهرقدم گدایت را
بزرگی ازتو دمی دست برنمیدارد
ندارد عرش خدا شأن خاک پایت را
قنوت تو غزلی با ردیف همسایه ست
به بیت بیت سحر میبری دعایت را
کم آیه دارترین سورهءخدا!
بانو.نبی درست ادا کرد هر هجایت را
علی برای علی گفتن تو می میرد
نفس نفس زدنت کشت مرتضایت را
اگرچه راز مدینه ست اشک پنهانت
حسن نمیبرد از یاد های هایت را
قسم به اشک، که بابوسه های مادری ات
گرفته ای زگلو،سهم کربلایت را
برای مادر هستی
حضرت زهرا(س)-بستر شهادت
هر گاه چون خمیده برم راه می روی
باور کن از خجالت تو آب می شوم
هر شب به یاد چشم شقایق گرفته ات
از فرط گریه بهر تو در خواب می شوم
نُه سال هم دم دل تنهای من شدی
بگذاشتی جوانی خود را به پای من
جان علی بیا، مرو از خانه، بی کسم
زود است رفتنت ز برم با وفای من
ای خانه دار بستری ام جان محسنت
برخیز و بهر دل خوشیم کارِ خانه کن
هر چند درد شانه بریده امان تو
آشفته موی دختر خود باز شانه کن
یک بار روی خود به علی هم نشان بده
آخر من ای بنفشه ترین محرم توأم
با من ز زخم های تن خود سخن بگو
ای زخمی مدینه شریک غم توأم
تو روز و شب ز گریه که سیری نداشتی
این روز آخری ز چه لبخند می زنی؟
تابوت دیده ای که چنین شادمان شدی
لبخند گریه دار! مهیّای رفتنی؟
علی ناظمی
غریب ســامرا
میسوخت و مرهم جگر،آب نشد
سایه،کفنی ورحم،نایاب نشد
چون روز حسین روز دیگر ...نه نه
این دفعه که از خجالت آب، آب نشد
__________________________
وقتی که به احتضار افتاد پدر
دامان پسر که هست مرگ آسان تر
دنبال جگر گوشه ی خود میگشت آه
چه در وسط حجره چه گودال"جگر" !
______________________
دل ،حسرت آب را مرتب میخورد
از ضعف ،مدام ظرف بر لب میخورد
ناگاه به یاد چوب و لب افتادم
هربار که زد بر دل زینب میخورد
خرابه آباد
ضریح بوسه
ازداغ تنور و طشت زر تب کردم
لبهات مشبک شده بود و بوسه
تقدیم ضریح سرخ زینب کردم
یتیم گلایه
چون زجردراین سپاه لجبازی نیست
دورازتو بهشت جای دلبازی نیست
از دخترکان شام هم دلگیرم
گفتند یتیم خارجی بازی نیست
شهیدبوریا
در پیش سر و حسرت پا داشتنش!
ازصحبت معجرش ابا داشتنش
میرفت که بی کفن شود مثل پدر
می مرد برای بوریا داشتنش
دردسوخته
در شام زغم ،روزبه روزم بدتر
ازهرچه زمین خورده هنوزم بدتر!
صدبار،همان شعلهءخیمه ، بهتر
ازآتش تازیانه، سوزم بدتر
اشبه الناس...
خبری از خبر داغ جوان بدترنیست
هرچه غم از غم دل سوخته گان بدتر نیست
پدر پیر پسر مرده به مردن راضیست
بی عصا هرکه زمین خورده ازآن بدترنیست
غریبستان
سربه زیر تیغ دل درحسرت دیدارها
مرگ شیرین است بی دلشوره ی دلدارها
درد دوری بیشترازدرد زخمم میکشد
باطبیبان غم نباشد دردل بیمارها
سفیر غریب
حضرت مسلم(ع)
شبی که دیدۀ خود پر ستاره می کردم
برای غربت دل فکر چاره می کردم
به دانه های چو تسبیح اشک در دستم
برای آمدنت استخاره می کردم