وقتش رسیده

 وقتش رسید هم،سخنت را عوض کنی

هم خواهش رها شدنت را عوض کنی

لاغرشدی کفن دگر اندازه تو نیست

باید زمان پرزدنت راعوض کنی

پهلوعوض نکن تو که مجبور می شوی

وقت نماز پیرهنت راعوض کنی

دستت تکان نمی خورد اصلا نیاز نیست

بادست خود لباس تنت راعوض کنی

بایدکه یاتحمل بی تابی حسن

یاجای بغچه کفنت راعوض کنی

باغ بنفشه شد به خدا غنچه تنت

مویم سفید می شود از راه رفتنت

 

خیلی رعایت دل  بی یار می کنی

داری مرا به خویش بدهکار می کنی

حتی هنوز هم که دگر بی نفس شدی

با این نفس نفس نفسم کارمی کنی

پنهان نکن عزیز دلم بی دلیل نیست

تامی رسم تو روی به دیوار می کنی

باشد نگو فقط کمی ارام گریه کن

همسایه را دو مرتبه بیدار می کنی

نیلوفرم قدم به قدم زرد می شوی

پامی شوی دوباره کمردرد می شوی

 

شکرخدا که ظاهرا امروز بهتری

نان می پزی ودست به دستاس می بری

باشد قبول خوب شدی!جمله ای بگو

تا مطمئن شوم که زپیشم نمی پری

دلتنگ دست های تو وموی زینبند

ائینه ها وشانه وسنجاق وروسری

این فاطمه که فاطمه این سه ماه نیست

حالا درست مثل زمان پیمبری

قدقامت صلات!زمان نماز شد

باید نماز را سر پاجابیاوری

اما دوباره پای قیام تو پانشد

حتی قنوت نافله ات هم ادا نشد...

 

حرف دلی

 

                                            حرف دل

سلام 

 

 بعد مدتی مطلب  میخایم یکم دوستانه با هم حرف بزنیم الحمدلله  جلسات هیئت 

   نسبت به قبل خیلی خیلی بهتر شده و همه اینارو بعد خدا مدیون اهل بیت (ع) و چندتا  

 از عزیزانی  که  واقعا  از دل وجان داخل هیئت با همکاری هم کار میکنند هستیم  انشالله هر چی از  

 خدا میخان بهشون بده  . و اینکه بخاطر مسائل شخصی مداح هیئتمون نمیخاستیم  مجالس  

 هیئت رو توی وبلاگ بذاریم اما بخاطر اسرار بچه ها  اطاعت امر کردیم  

   ودر اخر از همه ی نوکرای امام حسین (ع) که خالصانه تو هیئت کار میکنن کمال تشکر رو دارم  

                                                       در پناه مادر سادات

دانلود جلسه هیئت

 

مراسم ۲۰/۱۲/۸۹  با مداحی کربلایی مجتبی احمدی  

  دانلود مراسم کامل روضه و سینه زنی/روضه حضرت علی(ع) 

  

دانلود مراسم ۲۶/۱/۹۰ بامداحی ذاکرین اهل بیت       

   دانلود مراسم کامل روضه و سینه زنی/روضه حضرت زهرا (س)  

  

فاطمیه نزدیک است

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر

اتفاقی مقابلم رخ داد 

وسط کوچه ناگهان دیدم

زن همسایه بر زمین افتاد 

سیب ها روی خاک غلطیدند

چادرش در میان گرد وغبار 

قبلا این صحنه را...نمی دانم

در من انگار می شود تکرار 

آه سردی کشید،حس کردم

کوچه آتش گرفت از این آه 

و سراسیمه گریه در گریه

پسر کوچکش رسید از راه 

گفت:آرام باش! چیزی نیست

به گمانم فقط کمی کمرم... 

دست من را بگیر،گریه نکن

مرد گریه نمی کند پسرم 

چادرش را تکاند، با سختی

یا علی گفت و از زمین پا شد 

پیش چشمان بی تفاوت ما

ناله هایش فقط تماشا شد

 

صبح فردا به مادرم گفتم

گوش کن ! این صدای روضه ی کیست 

طرف کوچه رفتم و دیدم

در ودیوار خانه ای مشکی است

 

با خودم فکر می کنم حالا

کوچه ی ما چقدر تاریک است 

گریه،مادر،دوشنبه،در،کوچه

راستی! فاطمیه نزدیک است...