زیارات مخصوصه امام رضا(ع)

 

آقا زیارت مخصوصه ات هم مرا نطلبیدی؟ ...


 

مولا؛  سنگ حرم تو نور پیشانی هاست

همسایگی ات فخر خراسانی هاست

ننداخته تاس، جفت هشت آوردیم!

این قاعده ی قمار ایرانی هاست ...

 

طبع من باز در تلاطم شد

بین شاه و گدا تفاهم شد

 وزن و مضمون و شعر از ارباب

کار بنده فقط تکلم شد

 السلام علیک یا سلطان ...

دل سوی قبله گاه هفتم شد

 از برای بشر، بهشت خدا

با حریم شما تجسم شد

 بود آدم کبوتر حرمت

زین سبب میل او به گندم شد

 طفل بودم دلم به دستت بود

دل به دست شما تنعم شد

 یک نشانی دهم که بشناسی؟

من همانم که در حرم گم شد ... (یادش بخیر!)

 هر زمان صحبت جدایی شد

ضامن من ملیکه قم شد

 باز نامی ز خواهرت آمد

اخمهایت گل تبسم شد

 جان فدای تبسمت آقا!

دل اسیر سجیتکم شد

 من شنیدم که بازدید آیی

آمدم، شاه! بار چندم شد؟ ...

 

خیال کن که غزالم بیا و ضامن من شو ...

 

آقا این کوه ها به عشق شما " هشت " میشوند ...

 

 

آنانکه عاشقند به دنبال دلبرند
هر جا که می روند تعلق نمی برند

از آنچه که وبال ببینند خالی اند
عشاق روزگار ، سبکبال می پرند

پرواز می کنند به هر جا که جلوه ای ست
گاهی ملائک اند و گاهی کبوترند

دل را به دست هر کس و ناکس نمی دهند
دلداده ی قدیمی آل پیمبرند
 
آنان که عاشق علی و فاطمه شدند
مدیون خانواده موسی بن جعفرند!

ما عاشقیم عاشق زهرا و حیدریم
ما شیعیان کشور موسی بن جعفریم


آدم بدون مهر تو انسان نمی شود
سلمان بدون عشق مسلمان نمی شود

آن گردنی که تیغ تو را بوسه می زند
سوگند می خوریم ، پشیمان نمی شود

وقتی کبوتران حریمت ، گرسنه اند
گندم برای سفره ما ، نان نمی شود

باید هزار قرن ، حکومت کنی مرا
سلطان چند روزه ، که سلطان نمی شود

تو خوب جایی آمده ای سروری کنی
هر رعیتی که رعیت ایران نمی شود

تو هشتمین پیمبر قرآنی منی
حق خدا و حق مسلمانی منی


تو آسمان عشقی و خورشید گنبدی
خورشید هشتمی و به ایران خوش آمدی

تو سجده ای و ساجد و مسجود و مسجدی
تو عابدی و معبود و معبدی

تو کربلایی و نجفی و مدینه ای
یعنی شهید و شاهد و مشهود و مشهدی

نُه چشمه از علوم ، به قلب تو جاری است
با این حساب ، عالم آل محمدی

تو آمدی و آمدنت رفتنی نداشت
مانند آفتاب تو در رفت و آمدی

ای آبروی جن و ملک خاکبوسی ات
عالم فدای جلوه شمس الشموسی ات


زائر شدم نسیم ، صدای مرا گرفت
از دستم التماس دعای مرا گرفت

یک شب کنار پنجره فولاد ، مادرم
آن قدر گریه کرد ، شفای مرا گرفت

یک پارچه گره زد و تا سالهای سال
« سهمیه امام رضا » ی مرا گرفت

صحن تو ، آسمان تو ، گنبد طلای تو
حتی مجال کرب و بلای مرا گرفت

ایمان نداشتم که ضمانت کنی مرا
تا اینکه آهو آمد و جای مرا گرفت

ای دستگیر صبح قیامت سرم فدات
هم خانواده هم پدر و مادرم فدات


ای مهربانترین کرم سفره ی گدا
یا ایها الرئوفی و یا ایها الرضا

امشب خدا کند که تو را ای حضور سبز
این قوم اشتباه نگیرند با خدا ...

ای لطف بی نهایت شبهای زائران
یکبار ما ، سه بار شما ، پیش ما بیا
. . . .
با گریه های توست اگر گریه می کنیم
ای روضه خوان گریه ی ابن شبیب ها

یابن شبیب گریه فقط بر غم حسین
یابن شبیب گریه فقط بهر کربلا

یابن شبیب جد مرا سر بریده اند
پیش نگاه عمه ما سر بریده اند ...

 

 

اما چون محرم نزدیکه، خود حضرت رضا علیه السلام برای

جد مظلومش روضه میخونه؛ میفرمایند حسینم...؛

تا "ان یکاد" صبح و شب زینب تو هست
بال فرشته ها سپر چشم های توست

خرده گرفته اند که اغراق می کنم
تیر سه شعبه در به در چشم های توست

اینجا مدینه نیست به فکرنقاب باش
مشتی حسود دور و بر چشم های توست

بالای نیزه، گریه ی شرمندگی فقط
از روضه های معتبر چشم های توست

لعنت به حرمله، که به دنبال نیزه ها
سایه به سایه همسفر چشم های توست ...

امان از روز عاشورا

امام رضا (ع)

      دلمان تنگ می شود!

                                  بهانه گیر می شویم!

                                                            از دوری شان غصه می خوریم!

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع)



السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)


 جای همه خالی تو حرم آقا روز شهادت مادر بزرگوارشون

 خالی بود شاعر هیئت که خدا خیرشون بده اشعار

ی رو خوندند که همه گریه میکردند و خلاصه غوقایی بود

التماس دعا

ولادت کریمه


قم قبله ی خاذن بهشت است / اینجا سخن از بهشت زشت است ...

 

تا ابد باغچه ی عطر بهار است اینجا

دست گلهاست که بر دامن یار است اینجا

 

هر طرف رایحه باغ تجلی دارد

به گمانم سحر آینه زار است اینجا

 

بالهایی که ملائک به طواف آوردند

وقف برداشتن گرد و غبار است اینجا

 

هر طرف آهوی دلهاست به دام افتاده

نکند منطقه ی باز شکار است اینجا

 

بس که روشن شده از گنبد تو صبح حرم

نور خورشید کم از شمع مزار است اینجا

 

تحفه هایی که زمینی است کجا لایق اوست

صلوات است که شایان نثار است اینجا

 

این سخن بر غزل پیش ضمیمه بادا

هرچه داریم نثار تو کریمه بادا

 

در تماشای جلال تو ادب باید داشت

ناله ای بدرقه راه طلب باید داشت

 

در خور منزلت و شأن تو ذیقعده نیست

جشن میلاد تو در ماه رجب باید داشت

 

کوثر اسم تو شیرینی ایمان دارد

وقت نامت به دهان طعم رطب باید داشت

 

عاقل از درک حضور تو به عجز افتاده

به تمنای تو دیوانه لقب باید داشت

 

همچو پروانه اگر سوخت پر ما سهل است

سخت عمری که پی شمع تو تب باید داشت

 

آفرین بر تو که سر بودی و مکتوم شدی

خواهر و دختر و هم عمه معصوم شدی

 

لایق صحبت صبح تو به جز شبنم نیست

جز ستاره شب احساس تو را محرم نیست

 

در کویر آمدی از زمزمه گل رویاندی

یعنی احساس زلال تو کم از شبنم نیست

 

آنکه ایوان نجف گفته صفایی دارد

داند ایوان تو از مرقد مولا کم نیست

 

پای شیطان به شکوه حرمت باز نشد

آنکه بیرون ز بهشت تو رود آدم نیست

 

عشق بی حد تو را کافری اش می خوانند

کفر هم باشد اگر آخر این عالم نیست

 

آسمان می چکد از خواهش عرفانی ما

حالت دَرهم ما مستحق دِرهم نیست

 

از نسیم سحر آرامگهت پرسیدم

که لبش جز به تب بوسه بر آن پرچم نیست